-
دانی که...
جمعه 26 شهریورماه سال 1389 20:17
دانى که چه ها چه ها چه ها می خواهم؟ وصل تو من بى سر و پا می خواهم فریاد و فغان و ناله ام دانى چیست؟ یعنى که تو را تو را تو را می خواهم یه روز دیدن مجنون نشسته هی با دستش مینویسه لیلی.... هی گریه میکنه اشکش میاد.... اسم لیلی پاک میشه...خاک ها مبدل به گل میشه.... گفتن چی کار میکنی؟ مگه دیوونه شدی؟.... گفت: چون میسر نیست...
-
بمون با من...
پنجشنبه 25 شهریورماه سال 1389 22:14
بمون با من گل تشنه ببین دل بستن آسونه ولی دل کندن عاشق مثل دل کندن از جونه چراغ گریه روشن کن شب دلشوره وارفته کنار این شب زخمی بمون با من بمون با من ببین امشب به یاد تو فقط از گریــه میـبارم حلالم کن تو میدونی دلٍ بی طاقتی دارم تماشا کن صدایی که به دست بادها دادی تماشا کن چراغی که به تاریکی فرستادی میون رفتــن و...
-
میدانم...
پنجشنبه 25 شهریورماه سال 1389 22:02
و میدانم تو مرا دوست داری اما من نگاه تو را که در چهارراه زمان به هیچ گدای خوش پوشی نمی فروشی را دوست دارم..
-
چ ش م ا ن ت ...
پنجشنبه 25 شهریورماه سال 1389 00:56
بهار من! چشمانت قصه ای است که از عشق حکایت میکند قصه آسمان است و ستارگانش قصه دریاست و ماهیان آن چشمانت جزیره ایست جزیره ای که وقتی با قایق عشق به ساحلش رسیدم ترک آن ناممکن شده است چشمانت حکایت رویاهای بلند من است رویاهایی که واقعیت شیرین عشق را در بر دارند چشمان بهار من گوهری است گوهری که چشمان عاشقم همیشه دلتنگ...
-
به پایان...
چهارشنبه 24 شهریورماه سال 1389 23:59
به پایان فکر نکن، اندیشیدن به پایان هر چیزی شیرینی حضورش را تلخ میکند، بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست همانند آغاز!
-
اگر...
چهارشنبه 24 شهریورماه سال 1389 00:51
اگر یاد گلی کردی نگاهی بر رخ خود کن اگر یاد خزون کردی نگاهی جانب ما کن
-
بخوان و بیاندیش...
چهارشنبه 24 شهریورماه سال 1389 00:42
برای کشتن یک پرنده یک قیچی کافی ست. لازم نیست آن را در قلبش فرو کنی یا گلویش را با آن بشکافی، پرهایش را بزن... خاطره پریدن با او کاری می کند که خودش را به اعماق دره ها پرت کند. ..
-
در آن...
سهشنبه 23 شهریورماه سال 1389 00:26
در آن پر شور لحظه ..... دل من با چه اصراری ترا خواست، و من میدانم چرا خواست، و می دانم که تنها هستی و این لحظه که نامش عمر و دنیاست ، اگر باشی تو با من، خوب و جاویدان و زیباست .
-
تو آخرین...
سهشنبه 23 شهریورماه سال 1389 00:21
تو اخرین یار منی امید دیدار منی گر چه همش مسافری اما تو شبهای من تک ناجی خیال من همسفر قلب منی تو اخرین بهانه ای امید زنده بودنی لحظه به لحظه با منی مثل نفس کشیدنی بهار سبز و خرمی تو مثل جون توی تنی تو آخرین قبله دل نیاز احساس منی بهونه تو را دارم تو آخرین یار منی
-
دوستت دارم...
شنبه 20 شهریورماه سال 1389 00:29
تقدیم به عزیزترینم که از ته دلم دوستش دارم البته باید بگم فقط یکی دوستش دارم چون خدا یکیه زمین یکیه آسمون یکیه خورشید یکیه پدر یکیه مادر یکیه پس تمام چیزایی که خوب هستن و دوست داشتنی هستن یکی هستن پس منم به اندازه همون یکی (که تمامه) دوستت دارم
-
د ل ت ن گ م . . .
شنبه 20 شهریورماه سال 1389 00:27
دلتنگم. دلم به تنگی سوراخ یک سوزن است. آن قدر تنگ که نخ هیچ عشقی غیر از تو از آن رد نمی شود! دل تو بزرگ است... آنقدر بزرگ که تمام پرستوها، تمام شاهین ها و تمام بادبادک های دنیا در آسمانش اوج می گیرند و زیبا می شوند راستی... مگر کسی که دلش آسمان است، تنگ هم می شود؟؟؟
-
زتمام...
جمعه 19 شهریورماه سال 1389 00:10
ز تمام بودنیها تو فقط از آن من باش که به غیر با تو بودن دلم آرزو ندارد
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 18 شهریورماه سال 1389 23:41
دوستای عزیزم عید همتون مبارک.
-
در دلم...
پنجشنبه 18 شهریورماه سال 1389 23:40
در دلـــم یاد تو امشب عشـــق داری میکند اشک چشمان با دلم شب زنده داری میکند یاد تــــو امشب میـان واژه های شعــــر من این قلــــم با قلب من بس راز داری می کند ای دریغا چشمه چشمان من خشکیــد و تو گـــــریه ات بذر غـــمم را ابیـــاری می کنــد هیچ کس امشب به شعرم جامه غم را ندید این دلــم در سینه گاهی بی قراری می کند با...
-
واژه ها...
پنجشنبه 18 شهریورماه سال 1389 23:36
واژه ها طعم نفس های تو را می دادند قاصدک ها غزلت را به خدا می دادند عشق ما معجزه ی آخر تنهایی بود مدتی بود که هی وعده به ما می دادند واژه هایی که به تعبیر قلم محتاجند عشق را هدیه به این قافیه ها می دادند از سکوت در و دیوار غزل می بارید کوچه ها نیز به شعر تو بها می دادند سهم تنهایی من طعم لبت را می خواست واژه ها سهم...
-
چشمانت...
پنجشنبه 18 شهریورماه سال 1389 02:37
چشمانت کارناوال آتش بازیست! یک روز در هر سال برای تماشایش میروم و باقی روزهایم را وقت خاموش کردن آتشی میکنم که زیر پوستم شعله میکشد!
-
من به غیر از تو نخواهم...
پنجشنبه 18 شهریورماه سال 1389 02:10
من به غیر از تــــو نخواهم ، چه بدانی ، چه ندانی از درت روی نتــــــــابم ، چه بخوانی ، چه برانی دل من میل تـــــــو دارد ، چه بجوئی چه نجوئی دیده ام جـای تــــو باشد ، چه بـمانی ، چه نـمانی مـن کـه بیمار تـــــو هستم ، چه بپرسی چه نپرسی جان به راه تـــــــو سپارم ، چه بدانی ، چه ندانی میتوانی به همه عـمر ، دلم را...
-
چشم...
چهارشنبه 17 شهریورماه سال 1389 03:28
تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت. من همه، محو تماشای نگاهت..
-
حالا که از تو دورم...
چهارشنبه 17 شهریورماه سال 1389 03:18
حالا که از تو دورم بذار که حرف دلمو بیارم به زبونم بذار بگم که اگه من اون سر دنیا باشم اگه من شاد باشم یا که غمگین باشم اگه خنده رو لبام موج بزنه یا که اشک از گونه هام چکه کنه اگه در خواب باشم یا که بیدار باشم اگه تو جمع باشم یا که تنها باشم من فقط لحظه ها رو به یاد تو میگذرونم در عوض از تو فقط یه چیز میخوام میخوام که...
-
نمیخواهم...
دوشنبه 15 شهریورماه سال 1389 04:19
نمیخواهم به جزمن دوست دار دیگری باشی نمیخواهم برای لحظه ای حتی به فکر دیگری باشی نمیخواهم صفای خنده ات را دیگری بیند نمیخواهم کسی نامش،برلبهای توبنشیند نمیخواهم به غیرازمن بگیرد دست تودستی نمیخواهم کسی یارت شوددرراه این هستی ================================== مرگ آن نیست که در قبر سیاه دفن شوم مرگ آن است که از خاطر...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 14 شهریورماه سال 1389 04:02
خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست! ؟
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 14 شهریورماه سال 1389 02:41
این دو جمله ی قشنگ رودوست عزیزم تو نظرات گفته بودمنم خوشم اومد گذاشتم تو وبم. کاش تمام عمرم یک لحظه بود و آن لحظه در احساس تو غرق می شدم. =========================================== با طلوع هر صبح فکر کن تازه به دنیا آمدی و مهربان باش و دوست بدار، شاید فردایی نباشد
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 13 شهریورماه سال 1389 03:20
ممنون تنهای عزیز بابا با نظرات شرمندمون میکنی.
-
من عاشق...
شنبه 13 شهریورماه سال 1389 03:11
من عاشق اون چشم خمارم تو بدون بیچاره و درمونده و زارم تو بدون با یک نگهت مست و خرابم بخدا مجنونم و از دیده پرآبم بخدا
-
عشق یعنی...
شنبه 13 شهریورماه سال 1389 02:52
عشق یعنی ...کسی رو داشته باشی که مواظبت باشه.
-
نفسم تویی...
جمعه 12 شهریورماه سال 1389 02:04
جغرافیــای کوچــــک من بازوان توســـت ای کاش تنگتر شود این سرزمین به من
-
خدایا...
جمعه 12 شهریورماه سال 1389 01:55
خدایا تقدیر مرا خیر بنویس... آنگونه که آنچه را تو دیر می خواهی من زود نخواهم و آنچه را تو زود می خواهی من دیر نخواهم. دکتر علی شریعتی
-
نبوده...
جمعه 12 شهریورماه سال 1389 01:49
نبوده نیست نخواهد بود از تو عزیزتر کسی برای من...
-
امشب...
پنجشنبه 11 شهریورماه سال 1389 04:40
یک شب هوای گریه ... یک شب هوای فریاد ... امشب دلم هوای تو کرده است ... !!
-
عجب...
پنجشنبه 11 شهریورماه سال 1389 04:38
عجب آن نیست که آهوی دلم صید تو شد عجب آن است که من عاشق صیاد شدم