عشق و مستی

عشق و مستی

عشق آن باشد که می میراندت ** در همه حال و همه احوال تو
عشق و مستی

عشق و مستی

عشق آن باشد که می میراندت ** در همه حال و همه احوال تو

دوستت دارم ...

دوستت دارم بی آنکه بدانم چرا...  

از تو در دلم ابدیتی ساختم ....همچون گلدان کوچک کنار اتاق....  

ز چشمت...

ز چشمت چشم آن دارم که از چشمم نیاندازد

به چشمانی که چشمانم به چشمان تو مینازد

زکات چشم، چشمی سوی چشم ما کن

که چشمم را بجز چشمت دگر چشمی نمی سازد ...

بسی...

بسی مستی در ان چشم سیاه است.

مرا صد آفرین در هر نگاه است.

تبی از بوسه ی گرم تو دارم.

بر این تب آتش لب ها گواه است.

دلم...

دلم به بهانه همیشگی گریست،  

بگذار بگرید وبداند هرآنچه خواست 

 همیشه نیست!