عشق و مستی

عشق و مستی

عشق آن باشد که می میراندت ** در همه حال و همه احوال تو
عشق و مستی

عشق و مستی

عشق آن باشد که می میراندت ** در همه حال و همه احوال تو

چ ش م ا ن ت ...

بهار من! 

چشمانت

قصه ای است که از عشق حکایت میکند

قصه آسمان است و ستارگانش

قصه دریاست و ماهیان آن

چشمانت جزیره ایست

جزیره ای که وقتی با قایق عشق به ساحلش رسیدم

ترک آن ناممکن شده است

چشمانت حکایت رویاهای بلند من است

رویاهایی که واقعیت شیرین عشق را در بر دارند

چشمان بهار من گوهری است

گوهری که چشمان عاشقم

همیشه دلتنگ تماشای گنج آن چشمان است

اگر میبینی مستم

از  شراب نگاه چشمان توست

نظرات 2 + ارسال نظر
[ بدون نام ] پنج‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 08:46 ق.ظ

سلام صدفی جون چه خوب بود مثل ما پولکی بودی . معتاد وب و افکار بکار رفتت شدم نگاه به ساعت کن

زیباست زیباست از چشمان زیبا سرودن
تو چه چشم قشنگی دیدی که اینطور مستانه به سرودنش فکر میکنی؟ احتمالا رویائیست

محمد رضا پنج‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 03:00 ب.ظ http://mohamadreza374.blogfa.com

سلام ببخشید دیر اومدم

اپت عالیه فعلا بای

ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد