عشق و مستی

عشق و مستی

عشق آن باشد که می میراندت ** در همه حال و همه احوال تو
عشق و مستی

عشق و مستی

عشق آن باشد که می میراندت ** در همه حال و همه احوال تو

میدانم...

و میدانم تو مرا دوست داری اما من نگاه تو را  

که در چهارراه زمان به هیچ گدای خوش پوشی 

 نمی فروشی را دوست دارم..

نظرات 1 + ارسال نظر
تنها جمعه 26 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 09:28 ق.ظ

زندگی تنها یک خیابان نیست که سر همه چارراههای آن چراغ راهنما گذاشته باشند و جایی مخصوص عابر پیاده خط کشی کرده باشند.

زیرا بعضی از قسمتهای زندگی اصلاً آسفالت نشده است. بلکه جاده‌ای است سنگلاخ و پرپیچ و خم و پر از دره و پرتگاه.

زیرا در بعضی از قسمتهای زندگی اصلاً جاده‌ای پیدا نیست.

زیرا در بعضی از راهها فقط یک جای پا، جاده را نشان می‌دهد.

زیرا در بعضی از جاها حتی جای پایی هم پیدا نیست . و ما اولین رهگذر آن راه هستیم. که جای پای ما جاده را می‌سازد.

زیرا در بعضی از قسمتهای زندگی اصلاً راه عبور نیست. بلکه کوهی است که باید با چنگ و دندان از صخره‌های سخت و عمودی آن بالا رفت.

در چنین چارراههایی هیچ چراغ راهنمایی نیست، به جز چراغی که در دلهای ما روشن است.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد