عشق و مستی

عشق و مستی

عشق آن باشد که می میراندت ** در همه حال و همه احوال تو
عشق و مستی

عشق و مستی

عشق آن باشد که می میراندت ** در همه حال و همه احوال تو

باز...

باز میخواداین دل ساده
بره با پای پیاده
به زیارت دل تو
تا به انتهای جاده

بزار چشمام روبرو شه
با مقدس نگاهت
عمریه تو راه کعبت
چشم من مونده براهت

تب آغوش تو داره
این تن زخمی احساس
بزار درگیر تو باشم
مثل موجی که تو دریاس

به یاد...

خسته خسته ام چندان که سایه بر اندامم سنگینی میکند

چیزی مرا به قسمت بودن نمی برد

از واژه ی دو وجهی تکرار خسته ام

من بی رمق ترین نفس این حوالیم

از بودن مکرر بر دار خسته ام

من با عبور ثانیه ها خرد می شوم

از حمل این جنازه ی هوشیار خسته ام

خوب من...

خوب من

تمام احساساتم مال توست

بهترین عطرهایم ار نفسهای تو ساخته می شود

من برای لبخندت دلتنگم و برای تمام حرفهایت....

زندگی...

 "زندگی تکثیر ثروتی است که نامش محبت است"