عشق و مستی

عشق و مستی

عشق آن باشد که می میراندت ** در همه حال و همه احوال تو
عشق و مستی

عشق و مستی

عشق آن باشد که می میراندت ** در همه حال و همه احوال تو

خوب من...

خوب من

تمام احساساتم مال توست

بهترین عطرهایم ار نفسهای تو ساخته می شود

من برای لبخندت دلتنگم و برای تمام حرفهایت....

نظرات 4 + ارسال نظر
تنها یکشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:52 ب.ظ

باورنکن تنهایت را ،من در تو پنهانم تودرمن
ازمن به من نزدیکترتو،ازتوبه تو نزدیکترمن

باورنکن تنهایت را، مایکدل ویک درد داریم
ما درعبورازکوچه عشق، بردوش هم سر می گذاریم

دل تاب تنهایی ندارد، باورنکن تنهایت را
هرجای این دنیا که باشی ، من باتوام تنهای تنها

من با توام هرجا که هستی ، حتی اگر یک لحظه یک روز
باهم در این عالم نباشیم

این خانه را بگذار وبگذر ، با من بیا تا کعبه ء دل
باورنکن تنهایت را ، من باتوام منزل به منزل

رها یکشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:57 ب.ظ

خسته خسته ام چندان که سایه بر اندامم سنگینی میکند

چیزی مرا به قسمت بودن نمی برد

از واژه ی دو وجهی تکرار خسته ام

من بی رمق ترین نفس این حوالیم

از بودن مکرر بر دار خسته ام

من با عبور ثانیه ها خرد می شوم

از حمل این جنازه ی هوشیار خسته ام

؛صدف جان این شعر از احمد شاملو است و چند روز قبل از ۲۹مهر پدر رها نوشته بود دوست دارم توی وبلاگت بیادگار بمونه متشکرم؛

عباس یکشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:40 ب.ظ http://zohuredajal.blogsky.com/

خیلی خوبه.

مجید سه‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:27 ق.ظ http://MAJIDTHEMASTER.BLOGFA.COM

سلام منتظرم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد