عشق و مستی

عشق و مستی

عشق آن باشد که می میراندت ** در همه حال و همه احوال تو
عشق و مستی

عشق و مستی

عشق آن باشد که می میراندت ** در همه حال و همه احوال تو

صد دیده...

صد دیده و دل، هر طرف از بهر تماشا    حیران تو بودند، تو حیران که بودی؟  

 

من و تو...

من وتو میدانیم
که به هم محتاجیم

تو به احساس تماشایی لبهای پُر از حسرت من
ومن
از
عطر نفسهای تو
جان میگیرم.

زلف...

زلف پرپیچ و خمت کو تا ز هم بازش کنم
بوسه بر چینش زنم با گونه ها نازش کنم

در این...

در این سکوت مهتاب صدای قدمهای عاشقت را می شنوم . 

 من به پیچ و خم جاده ی اشکهای تو آشنایم!  

من بوی پیراهن نگاهت را می شناسم!  

زبانت را می فهمم. قلبت را می خوانم. 

 من تو را می شناسم!!!