من وتو میدانیم
که به هم محتاجیم
تو به احساس تماشایی لبهای پُر از حسرت من
ومن
از
عطر نفسهای تو
جان میگیرم.
زلف پرپیچ و خمت کو تا ز هم بازش کنم
بوسه بر چینش زنم با گونه ها نازش کنم
در این سکوت مهتاب صدای قدمهای عاشقت را می شنوم .
من به پیچ و خم جاده ی اشکهای تو آشنایم!
من بوی پیراهن نگاهت را می شناسم!
زبانت را می فهمم. قلبت را می خوانم.
من تو را می شناسم!!!