عشق آن باشد که می میراندت ** در همه حال و همه احوال تو
درباره من
منو درگیر خودت کن تا جهانم زیر و رو شه
تاسکوت هر شب من با هجومت روبرو شه
بی هوا بدون مقصد سوی طوفان تو میرم
منو درگیر خودت کن تا که آرامش بگیرم
ادامه...
در آغاز آفرینش یکروز دروغ و حقیقت رفتند کنار رودخانه دروغ گفت : بیا شنا کنیم و حقیقت ساده دل قبول کرد؛ اما تا لباس هایش را در آورد و در آب رفت ، دروغ لباس او را دزدید و رفت... از آن به بعد حقیقت بیچاره عریان ماند و مردم دروغ را با لباس حقیقت دیدند...!!!
امروز کم توقع شده ام!
آرزویم کم حرف است و یک کلمه ی کوچک...
هیچ نمیخواهم جز "تو"..
*** دروغ و حقیقت !!! ***
در آغاز آفرینش یکروز دروغ و حقیقت رفتند کنار رودخانه
دروغ گفت : بیا شنا کنیم و حقیقت ساده دل قبول کرد؛
اما تا لباس هایش را در آورد و در آب رفت ، دروغ لباس او را دزدید و رفت...
از آن به بعد حقیقت بیچاره عریان ماند و مردم دروغ را با لباس حقیقت دیدند...!!!
سلام گلم باشه پس من تا آخر شب روششو واست مینویسم جای موشکل داشتی بپرس ازم
بووووووووس
چند بار همان گیرش انداختم
چقدر حظ حضورش را بردم
تحت تاثیر این طبع موزونم من... مرسی شعرای قشنگی تو وبلاگت بود...