عشق و مستی

عشق و مستی

عشق آن باشد که می میراندت ** در همه حال و همه احوال تو
عشق و مستی

عشق و مستی

عشق آن باشد که می میراندت ** در همه حال و همه احوال تو

عشق یعنی ...

عشق یعنی ... بوی عطرش از خاطرت نره.

قاصدک...

قاصدک ...  

شعر مرا از بر کن 

 بنشین روی نسیمی که ز احساس برون می آید 

 برو آن گوشه باغ 

 سمت آن نرگس مست 

 که ز تنهایی خود دلتنگ است 

 و بخوان در گوشش 

 و بگو باور کن 

 یک نفر یاد تو را دمی از دل نبرد ...

یاد لبهایت بخیر...

بر ما چه گذشت؟ کس چه می داند
در بستر سبزه های تر دامان
گوئی که لبش به گردنم آویخت
الماس هزار بوسه سوزان

(فروغ فرخزاد)

باید ببینمت...

باید ببینمت !
چرا که روی نوار قلبی ام
پیوسته نام تو بود
و پزشک نیز بر آخرین نسخه ام
تو را تجویز کرده است . . .