عشق و مستی

عشق و مستی

عشق آن باشد که می میراندت ** در همه حال و همه احوال تو
عشق و مستی

عشق و مستی

عشق آن باشد که می میراندت ** در همه حال و همه احوال تو

یاد لبهایت بخیر...

بر ما چه گذشت؟ کس چه می داند
در بستر سبزه های تر دامان
گوئی که لبش به گردنم آویخت
الماس هزار بوسه سوزان

(فروغ فرخزاد)

نظرات 4 + ارسال نظر
احسان جمعه 3 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:33 ق.ظ http://www.620.blogsky.com

سلام صدف جان عزیز دلمان وب زیبایی داری اگه وقت کردی و تونستی سری به ما بزن و البته به بقیه دوستاتم بگو و اگه هم لطف کردی لینکمون کن.
راستی صدف جان نظرت واسم خیلی مهمه قد تموم آسمونا.
به هر حال کله ای سری هرچی تونستی به ما بزن.
یا علی

[ بدون نام ] جمعه 3 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:20 ق.ظ



؛هرآنچه گذشت بر من که گویمت نابترین لحظات بود که حتی تصورشان هم برایم غیر ممکن بود ؛


"بیراهه رفته بودم آن شب دستم را گرفته بود و می کشید
زین پس همه عمرم را بیراهه خواهم رفت … "

حسین پناهی




[ بدون نام ] جمعه 3 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:25 ق.ظ

عکس گوشه ی وبلاگت صدف جان دقیقا با دو بیت شعر پائینش مناسبت دارد .
زیباست و تصویر گویای فضایی لذت بخش و عاشقیست .

مرسی عزیزدل.

احسان جمعه 3 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:33 ب.ظ http://www.620.blogsky.com

سلام صدف جان لطفا به اسم رئیس جمهور صفحات وب لینکم کن مرسی.

ok

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد