عشق آن باشد که می میراندت ** در همه حال و همه احوال تو
درباره من
منو درگیر خودت کن تا جهانم زیر و رو شه
تاسکوت هر شب من با هجومت روبرو شه
بی هوا بدون مقصد سوی طوفان تو میرم
منو درگیر خودت کن تا که آرامش بگیرم
ادامه...
تک ستاره ...
یکشنبه 7 فروردینماه سال 1390 ساعت 02:01 ب.ظ
دست هایت را دوست می دارم که مظهر نجابت اند و نگاهت که تنها بهانه ای برای بودن . با تو زیستن رویای است ، می دانم با این همه ای خیال ، ای افسانه ، ای رویا ، حضورت تا همیشه جاری باد .
معنای زنده بودن من، با تو بودن است./ نزدیک، دور/ سیر، گرسنه/ رها، اسیر/ دلتنگ، شاد/ آن لحظه ای که بی تو سرآید مرا مباد!/ .../ معنای عشق نیز در سرنوشت من/ با تو، همیشه با تو، برای تو، زیستن.
من ندانم که کیم/ من فقط می دانم/ که تویی،/ شاه بیت غزل زندگیم
آسمانت بی غبار سهم چشمانت بهار قلبت از هر غصه دور بزم عشقت پر سرور بحث و تقدیرت قشنگ عمر شیرینت بلند
سال نو مبارک
تک ستاره ...
دوشنبه 8 فروردینماه سال 1390 ساعت 12:26 ب.ظ
قلب آدمی که به دوست داشتن، هوایی شود،آنگاه هر کلام که از تو بیاید، رقص کنان و پای کوبان در دل غوغا میآفریند.
مهربان خدای من: آدم موجود غریبی است، با کلامی از دوست زنده میشود. مهم نیست که آن کلام چه باشد، همینکه چراغ رابطه روشن بماند، با هر پیامی، اشارتی، خط نوشتهای، به هر بهانهای که باشد. کلمهها همیشه هم با گفت و صوت نیستند، گاهی مثل نشان تو میماند که خاک را هم جان میدهد وعاشق میکند.
زندگی پر از رویایی ام رو از یارم دارم و همیشه ازش میخوامش
تنها
سهشنبه 9 فروردینماه سال 1390 ساعت 11:25 ق.ظ
دکتر شریعتی : «کلاس پنجم که بودم پسر درشت هیکلی در ته کلاس ما می نشست که برای من مظهر تمام چیزهای چندش آور بود ،آن هم به سه دلیل ؛ اول آنکه کچل بود، دوم اینکه سیگار می کشید و سوم – که از همه تهوع آور بود- اینکه در آن سن و سال، زن داشت. !… چند سالی گذشت یک روز که با همسرم ازخیابان می گذشتیم ،آن پسر قوی هیکل ته کلاس را دیدم در حالیکه خودم زن داشتم ،سیگار می کشیدم و کچل شده بودم ----------------- آن روز که همه به دنبال چشم زیبا هستند، تو به دنبال نگاه زیبا باش ـــــــــــــــــــــــــــــ
هر لحظه حرفی در ما زاده میشود
هر لحظه دردی سر بر میدارد
و هر لحظه نیازی از اعماق مجهول روح پنهان و رنجور ما جوش میکند
این ها بر سینه میریزند و راه فراری نمییابند
مگر این قفس کوچک استخوانی گنجایشاش چه اندازه است؟
دست هایت را دوست می دارم
که مظهر نجابت اند
و نگاهت که تنها بهانه ای برای بودن .
با تو زیستن رویای است ، می دانم
با این همه
ای خیال ، ای افسانه ، ای رویا ،
حضورت تا همیشه جاری باد .
شاعرانه بستره ای است شب
و وعده گاه هم آغوشی
و رقیبی است ناگزیر شب
که تو
این خدواوندگار زیبایم را
با معصومانه حسرتی
گاه می چراند چشم .
پنداره خلقت ، تثلیثی ساده بود
تنها پنداره ای که مَنَش تواند فهمید
تو ، خدا و عشق .
ای خیال ! ای افسانه ! ای رویا !
بهانه ام باش
بهانه ام باش تا همیشه
بهانه ای برای بودن .
معنای زنده بودن من، با تو بودن است./ نزدیک، دور/ سیر، گرسنه/ رها، اسیر/ دلتنگ، شاد/ آن لحظه ای که بی تو سرآید مرا مباد!/ .../ معنای عشق نیز در سرنوشت من/ با تو، همیشه با تو، برای تو، زیستن.
من ندانم که کیم/ من فقط می دانم/ که تویی،/ شاه بیت غزل زندگیم
تقدیرم را دوست دارم
چون همانیست که من می خواهم...
یک اسم با دو " نقطه " و یک " ه" تنها
تقدیرم را دوست دارم
چون همانیست که من می خواهم...
یک اسم با دو " نقطه " و یک " ه" تنها
*فوق العاده زیبا بود*
سلام
ممنون
شما چطورین؟
تعطیلات؟
عاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااالیه
بهتر از این نمیشه
واس شما چی؟
خوش میگذره؟؟؟؟؟
حتی بیشتر از خیلی
خیلی خیلی خوش میگذره
نمیدونی چه حالی میده
بازی کردن نقش سفیر کبیر
دور زمین
گر عمر ابد خواهم از آن است که خواهم , آنقدر نمیرم که به جای تو بمیرم
تقدیم به
آغوش مادری زیبا
من دربهترین لحظه ها
هنگام بویدن آغوش پر مهرش
و دهانم که تمام خواستن بود
درنوشیدن از شیر عشق
و نوازش مادر...
در آسمان چشمانش پروازم.....
آسمانت بی غبار
سهم چشمانت بهار
قلبت از هر غصه دور
بزم عشقت پر سرور
بحث و تقدیرت قشنگ
عمر شیرینت بلند
سال نو مبارک
قلب آدمی که به دوست داشتن، هوایی شود،آنگاه هر کلام که از تو بیاید، رقص کنان و پای کوبان در دل غوغا میآفریند.
مهربان خدای من: آدم موجود غریبی است، با کلامی از دوست زنده میشود. مهم نیست که آن کلام چه باشد، همینکه چراغ رابطه روشن بماند، با هر پیامی، اشارتی، خط نوشتهای، به هر بهانهای که باشد. کلمهها همیشه هم با گفت و صوت نیستند، گاهی مثل نشان تو میماند که خاک را هم جان میدهد وعاشق میکند.
"اقیانوس مهر خداوند بی انتهاست "
عیدت مبارک عزیزم
نه اشکال نداره کنجکاوی.
سلام
$$$$$_______________________________$$$$$
__$$$$$$$$*_____________________,,$$$$$$$$*
___$$$$$$$$$$,,_______________,,$$$$$$$$$$*
____$$$$$$$$$$$$___ ._____.___$$$$$$$$$$$$
____$$$$$$$$$$$$$,_'.____.'_,,$$$$$$$$$$$$$
____$$$$$$$$$$$$$$,, '.__,'_$$$$$$$$$$$$$$$
____$$$$$$$$$$$$$$$$.@:.$$$$$$$$$$$$$$$$
______***$$$$$$$$$$$@@$$$$$$$$$$$****
__________,,,__*$$$$$$@.$$$$$$,,,,,,
_____,,$$$$$$$$$$$$$* @ *$$$$$$$$$$$$,,,
____*$$$$$$$$$$$$$*_@@_*$$$$$$$$$$$$$
___,,*$$$$$$$$$$$$$__.@.__*$$$$$$$$$$$$$,,
_,,*___*$$$$$$$$$$$___*___*$$$$$$$$$$*__ *',,
*____,,*$$$$$$$$$$_________$$$$$$$$$$*,,____*
______,;$*$,$$**'____________**'$$***,,
____,;'*___'_.*__________________*___ '*,,
,,,,.;*____________---____________ _ ____ '**,,,,
*.°
?
...°
....O
.......°o O ° O
.................°
.............. °
............. O
.............o....o°o
.................O....°
............o°°O.....o
...........O..........O
............° o o o O
......................?
...................?
...............?
...........?
........?
....?
.?
*?´¨)
¸.-´¸.-?´¨) ¸.-?¨)
زندگی پر از رویایی ام رو از یارم دارم و همیشه ازش میخوامش
دکتر شریعتی : «کلاس پنجم که بودم پسر درشت هیکلی در ته کلاس ما می نشست که برای من مظهر تمام چیزهای چندش آور بود ،آن هم به سه دلیل ؛ اول آنکه کچل بود، دوم اینکه سیگار می کشید و سوم – که از همه تهوع آور بود- اینکه در آن سن و سال، زن داشت. !… چند سالی گذشت یک روز که با همسرم ازخیابان می گذشتیم ،آن پسر قوی هیکل ته کلاس را دیدم در حالیکه خودم زن داشتم ،سیگار می کشیدم و کچل شده بودم
-----------------
آن روز که همه به دنبال چشم زیبا هستند، تو به دنبال نگاه زیبا باش
ـــــــــــــــــــــــــــــ
هر لحظه حرفی در ما زاده میشود
هر لحظه دردی سر بر میدارد
و هر لحظه نیازی از اعماق مجهول روح پنهان و رنجور ما جوش میکند
این ها بر سینه میریزند و راه فراری نمییابند
مگر این قفس کوچک استخوانی گنجایشاش چه اندازه است؟
خواهش گلمــ♥ــ
سلام
سلام.دوست داشتی بیا و درباره اون آخرین پستم که درباره جاستینه نظر بده.
البته خواستی بدی اول بخونش بعد بده.
چون نخونده برام ارزشی نداره.
قطار می رود
تو می روی
تمام ایستگاه می رود
و من چه قدر ساده ام
که سالهای سال
در انتظار تو
کنار این قطار رفته ایستاده ام
و همچنان
به نرده های ایستگاه رفته
تکیه داده ام...
«قیصر امین پور»
در کوی خرابات ، مرا عشق کشان کرد
آن دلبر عیار مرا دید و نشان کرد
من در عجب افتادم از آن قطب یگانه
کز یک نظرش جمله وجودم همه جان کرد
باز می گوید:
به کار خویش می رفتم به درویشی خود ناگه
مرا پیش آمد آن خواجه بدیدم پیچ دستارش
اگرچه مرغ استادم ، به دام خواجه افتادم
دل و دیده بدو دادم شدم مست و سبکبارش
بگفت ابروش تکبیری بزد چشمش یک تیری
دلم از تیر تقدیری شد آن لحظه گرفتارش
مولانا در تعبیر شمس
از عشق وجودم - صدفم چشم به راهتم همیشه
عشق و زندگی خاطرم را پر از اطمینان
اطمینان از ماندن
دوستت دارم صدف جان
سلام اجی
خب چکار میکنی اجی اخه
شما که نمیتونی زشتی منو درست کنی[ناراحت]
ممنون از نظرت.
قضاوت صحیح حاصل تجربه است و خود تجربه حاصل چند قضاوت غلط.
همین.
مرسی.خیلی قشنگ بود.
خوب کاری کردی.