عشق و مستی

عشق و مستی

عشق آن باشد که می میراندت ** در همه حال و همه احوال تو
عشق و مستی

عشق و مستی

عشق آن باشد که می میراندت ** در همه حال و همه احوال تو

گاه...

گاه یک لبخند انقدر عمیق میشود که گریه می کنیم
 
گاه یک نغمه انقدر دست نیافتنی میشود که با ان زندگی می کنیم
گاه یک نگاه انچنان سنگین میشود که چشمانمان رهایش نمی کند
گاه یک عشق انقدر ماندگار می شود که فراموشش نمی کنیم

دعوت...

منو با بوسه دعوت کن به آغوشی که رویامه

که وقتی با منی تنها، همین جای جهان جامه

منو با بوسه دعوت کن به یک رویایی طولانی

به یک آرامش مطلق به یک دریایی طوفانی

یه امشب کام دنیامو به کندوی عسل وا کن

می خوام برگردم از دنیا تو رو به من،بغل وا کن

تو در من زندگی کردی تو این رویا رو می فهمی

خودت درگیر طوفانی تو این دریا رو می فهمی   

بزار باور کنم هستی بزار برگردم از کابوس

بزار پیدا کنم ماه و میونه این همه فانوس

بزار فردای دنیامو به دستای تو بسپارم

واسه پروانگی کردن من این دستها رو کم دارم

احساس...

احساس با تو بودن غزل غزل ترانست
احساس با تو بودن یه شعر عاشقانست

احساس با تو بودن یعنی تموم دنیاست
احساس باتو بودن یه قطره پیش دریاست

احساس با تو بودن یعنی هوای پرواز
احساس با تو بودن یعنی فدای همراز

احساس با تو بودن پرواز در ترانست
احساس با تو بودن یه حس عاشقانست

احساس با تو بودن مثل پر پرنده
احساس با تو بودن مثل خدا و بنده

احساس با تو بودن شب تا سحر نخفتن
احساس با تو بودن راز به ستاره گفتن

احساس با تو بودن گریه های شبونه
احساس با تو بودن اشکهای دونه دونه

احساس با تو بودن اسمون ابی رنگه
احساس با تو بودن دنیا با تو قشنگه

احساس با تو بودن یعنی دو تا قناری
احساس با تو بودن عکسهای یادگاری

احساس با تو بودن یعنی همین ترانه
احساس با تو بودن یعنی فقط بهانه

احساس با تو بودن یعنی که من میدونم
احساس با تو بودن یعنی پیشت میمونم

عشق یعنی...

 عشق یعنی می ستایم من تو را ...

چشمات...

گنه از جانب ما نیست اگر مجنونیم 

گوشه چشم تو نگذاشت که عاقل باشیم