عشق و مستی

عشق و مستی

عشق آن باشد که می میراندت ** در همه حال و همه احوال تو
عشق و مستی

عشق و مستی

عشق آن باشد که می میراندت ** در همه حال و همه احوال تو

دلم تنگه...

به دیدارم بیا هر شب در این تنهایی تنها و تاریک خدامانند

      دلم تنگ است

         بیا ای روشن ای روشن تر از لبخند

            شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهی ها

                 دلم تنگ است 


                   دلم تنگ است

 

                      دلم تنگ است

نظرات 2 + ارسال نظر
جواد دوشنبه 8 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 09:20 ق.ظ http://www.allthings73.blogsky.com

سلام
خوبی
بخدا شرمندتم

تنها سه‌شنبه 9 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 08:23 ق.ظ

سکوت

نمی دانم پس از
مرگم چه خواهد شد ؟
نمیخواهم بدانم کوزه گر از
خاک اندامم چه خواهد ساخت ؟
ولی بسیار مشتاقم ،
که از خاک گلویم سوتکی سازد .
گلویم سوتکی باشد به دست
کودکی گستاخ و بازیگوش
و او یکریز و پی در پی ،
دم گرم خوشش را بر
گلویم سخت بفشارد ،
و خواب خفتگان خفته
را آشفته تر سازد .
بدین سان بشکند در من ،
سکوت مرگبارم را
دکترشریعتی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد