عشق و مستی

عشق و مستی

عشق آن باشد که می میراندت ** در همه حال و همه احوال تو
عشق و مستی

عشق و مستی

عشق آن باشد که می میراندت ** در همه حال و همه احوال تو

آن بوسه...

آن بوسه را به خاطر داری ؟

همان که از برخورد لبهامان پدید آمد

که از سوی من ناخواسته بود

و از سوی تو خواستنی

به خاطر داریَش ؟

همان یک لحظه وجودم را آتش زد

هنوز که هنوز است

قلبم دارد میسوزد

ولی

خدا را شکر

به گمانم قلب تو سالم مانده  

 

 

خیلی قشنگه نه؟؟؟؟؟؟؟  

وای که چه رنگی....

فقط تو نظر نده که میکشمت.

دوچشمت...

دو چشمت دشت یاس آرزوهاست 

و هجران تو داس آرزوهاست  

چه خبر...

چه خبر ازدل تو....؟
نفسش مثل نفسهای دل کوچک من میگیرد...؟
یا به یک خنده ی چشمان پر از ناز کسی میمیرد...؟
چه خبر از دل تو....؟
دل مغرور تو هم مثل دل عاشق من میگیرد....؟
مثل رویای رسیدن به خدا
....
همه شب تا به افق.
دل من نیز به آزادگی قلب تو
..........پر میگیرد

ع ش ق ...

عشق یعنی خواندن از چشمان او ؛   حرفهای دل بدون گفتگو