اگر هر لحظه را به هوای تو بال و پر زنم ،
و یا نگاهم را شب و روز میهمان چشمانت کنم ،
در هر دم تو را فرو برم و هر بازدم تو را زمزمه کنم ،
باز این تویی که با جلوه ای دیگر و طنازی دوباره ،
آتش بر جان می افکنی و دیوانه ترم می کنی ......
تا تـو صیاد و دلـم صید تـو بود
ایـن چنین رام بـر این دام نشست
چـون شراب از لـب تـو می نوشید
معتکف بـر در میخانه نشست
دل اگر عاشق و شیداست همی
هنرش جمله ز دلداری توست
ورنه آن نیست که مرغ دل ما
هر کجا دانه ی خوش دید نشست
عقل می گفت که دل منزل و ماوای من است ، عـشـــق
خندید که یا جای تو یا جای من است . عــقــل پرسـیـد
که دشوار تر از مردن چیســت ؟ عشق فرمود فـــراق از
همه دشوار تر است ! ...