من غرورم را از سرراه نیاورده ام
که هر چه دلت خواست با آن بکنی!
غرور من اگر بشکند...
با تکه هایش..
شاهرگ زندگی تو را خواهد زد.
من شیفته ی میزهای کوچک کافه ای هستم
که بهانه نزدیک تر نشستن مان میشود…
و من …
روبه روی تو …
میتوانم تمام شعرهای نگفته دنیا را یک جا بگویم
پ مثل پناه پ مثل پدر.......همانکه نبودنش مرگ غرورمان را رقم زده و جای
خالی اش بار اندوه بر سرمان هوار میکشد کاش ماهم پدر داشتیم تا بجای
خیرات هدیه میخریدیم و به جای روزت مبارک پدر نمیگفتیم :روحت شاد پدر
شادی روح همه ی پدران آسمان....صلوات