عشق آن باشد که می میراندت ** در همه حال و همه احوال تو
درباره من
منو درگیر خودت کن تا جهانم زیر و رو شه
تاسکوت هر شب من با هجومت روبرو شه
بی هوا بدون مقصد سوی طوفان تو میرم
منو درگیر خودت کن تا که آرامش بگیرم
ادامه...
باید کسی باشد که هروقت بار تنهاییت سنگین شد هر وقت کمر کلماتت شکست هر وقت واژه هایت لال شدند بیاید بنشیند مقابل چشم هایت و تو زل بزنی به خودت که جاری شده ای میان چشم هایش
اپــــــــ م
حس میکنم مال تو هستم تقدیم به نیلوفر
از صدف بانو میخوام با اون پست محترم بنام نیلوفر واسم کنار بیاد آخه میخوام از تنهایی دربیام
جــــاااااااااااااان!!!
صدف جان
“دستمو بگیر، کمکم کن“
من ازت میخوام تا که کوله ام را بر شانه های تو بگذارم…
سلام گلم
خوبی؟؟
اما کسی نیست
آنگاه از چشمهای سیالش جاری شوی مثل آب
روی گونه های گرمش ذوب شوی و فنا شوی
تا بداند همیشه چشمانی مشتاق تماشایش هست
مشتاق و بارنی مثل آسمان ابری
زیبا نویس هستید و با اهنگین می نویسید
لذتی خاصی در بیانتان هست
تبریک میگم