مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست
یا شب و روز بجز فکر توام کاری هست
به کمند سر زلفت نه من افتادم و بس
که به هر حلقه موییت گرفتاری هست
گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست
در و دیوار گواهی بدهد کاری هست
هر که عیبم کند از عشق و ملامت گوید
تا ندیدست تو را بر منش انکاری هست
من و تو.
دور از هم می پوسیم.
غمم از وحشت پوسیدن نیست.
غمم از زیستن بی تو دراین لحظه پر دلهره است...
رفتار من عادى است
اما نمى دانم چرا
این روزها
از دوستان و آشنایان
هر کس مرا مى بیند
از دور مى گوید
این روزها انگار
حال و هواى دیگرى دارى
اما
من مثل هر روزم
با آن نشانى هاى ساده
با همان امضا همان نام و با همان رفتار معمولى
مثل همیشه ساکت و آرام...!!!