عشق آن باشد که می میراندت ** در همه حال و همه احوال تو
درباره من
منو درگیر خودت کن تا جهانم زیر و رو شه
تاسکوت هر شب من با هجومت روبرو شه
بی هوا بدون مقصد سوی طوفان تو میرم
منو درگیر خودت کن تا که آرامش بگیرم
ادامه...
[ بدون نام ]
سهشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 01:59 ب.ظ
چه غریبانه عاشقیم....................
تنها
سهشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 02:36 ب.ظ
تنها هنگامی که خاطرهات را میبوسم در مییابم دیریست که مردهام چرا که لبانِ خود را از پیشانیِ خاطرهی تو سردتر مییابم. ــ از پیشانیِ خاطرهی تو ای یار! ای شاخهی جدا ماندهی من!
... که حتا خودتم ندونی دیگه چی میخای!... امان از هجوم یکباره ی هزار تا فکر ِ بی حاصل.. امان از این غمی که هر بار میدوه توی گلوم...امااان از این روزهای سخت ِ تنها...
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
قشنگِ نازنین من که تو باشی
دیگر از هیچ نگاهِ هراسانی، هراس ندارم
دیگر از این همه هیچ، مکدّر نمی شوم
و دل دلِ قشنگ دوست داشتن را
سر مشق ِ دلها می کنم ...
این کوچولو محشره همه چیزش
صدفی با تمام معناست.
خوشبحال کسی که بغلش کرد و بوسیدش .
هیچکس
همه چیز را
برای همیشه به باخت نمی دهد.
این بازی دوستی آنقدر ادامه خواهد داشت
که یا سپیده سر بزند
و یا ما
لباسی سفید به تن کنیم.
چه نزدیک بودی تو
و من چه دور بودم !
در سالیانی که بر سرم گذشته است بی حاصل ...
ــــــــــــــــــــــ
غمگینم،
چونان پیرزنی
که آخرین سربازی که از جنگ برمیگردد،
پسرش نیست....
چه غریبانه عاشقیم....................
تنها
هنگامی که خاطرهات را میبوسم در مییابم دیریست که مردهام
چرا که لبانِ خود را از پیشانیِ خاطرهی تو سردتر مییابم. ــ
از پیشانیِ خاطرهی تو
ای یار!
ای شاخهی جدا ماندهی من!
... که حتا خودتم ندونی دیگه چی میخای!... امان از هجوم یکباره ی هزار تا فکر ِ بی حاصل.. امان از این غمی که هر بار میدوه توی گلوم...امااان از این روزهای سخت ِ تنها...