دیگر به عقربههای ساعت هم اعتمادی نیست...
چه کند میشمارند لحظههای بی تو بودن را!
در روح سرگردان خود انگار می پوسمبا ته نشین ثانیه هر بار می پوسمجسمم درون بستر شبها پریشان استنعشم . دگر در پنجه ی دیوار می پوسم
در روح سرگردان خود انگار می پوسم
با ته نشین ثانیه هر بار می پوسم
جسمم درون بستر شبها پریشان است
نعشم . دگر در پنجه ی دیوار می پوسم