عشق آن باشد که می میراندت ** در همه حال و همه احوال تو
درباره من
منو درگیر خودت کن تا جهانم زیر و رو شه
تاسکوت هر شب من با هجومت روبرو شه
بی هوا بدون مقصد سوی طوفان تو میرم
منو درگیر خودت کن تا که آرامش بگیرم
ادامه...
سلام و درود دوست عزیز من از آنجا که به رویام بها میدم خودم را نزدیک میکنم به آنچه آرمانی تر است ولی به هر حال می تونید بیایید و ببینید چقدر با این روحیات نزدیک هستید .من سعی کردم که زیاد سلیقه هام را عنوان نکنم و آنچه را که زیباتر و به واقعیت نزدیک تر هست بیان کنم. خواستی بگو تبادل لینک کنیم.
[ بدون نام ]
پنجشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 02:55 ب.ظ
جسمت را برای کسی عریان کن که روحش را برایت عریان کرده باشد.چارلی چاپلین
تنها
پنجشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 03:01 ب.ظ
سلام و درود
دوست عزیز من از آنجا که به رویام بها میدم خودم را نزدیک میکنم به آنچه آرمانی تر است ولی به هر حال می تونید بیایید و ببینید چقدر با این روحیات نزدیک هستید .من سعی کردم که زیاد سلیقه هام را عنوان نکنم و آنچه را که زیباتر و به واقعیت نزدیک تر هست بیان کنم.
خواستی بگو تبادل لینک کنیم.
جسمت را برای کسی عریان کن که روحش را برایت عریان کرده باشد.چارلی چاپلین
برای توتوکه تمام هستیم هستی برای تو
دلم برایت تنگ شده
برای بی قراری هایت،
و برای نگرانی هایت،
اینجا که هستم همه چیزفراهم نیست!
صدایت نیست!
سایه ام به تنهایی روی دیوار می نشیند،
و سیب ،لبهایم را لمس نمی کند!
دوباره شاید بی حسی!
دیشب راباخیالی گذراندم ،
خیالی که همجون شهاب بر ارابه های نور سوار بود!
وقتی سقوط کردم ،
به آرامش ِ چشمانت رسیدم..........
تنفس می کند لحظه هایم ،
زیر ِ هوای فرو افتاده ی شب،
اشتیاقی است در نگاهم،
برای ِ خواب دیدن!
هوا را پس می زنم ،
با پلکهایم !
شاید از انسداد ِ بیداری عبورکنم ...!
سردم است،
اصطکاک ِ مدام ِ دستهایم چاره ساز نیست!
عادت ِ دستهایم را می دانم !
راستی! دستهای تو هم اینگونه اند!
نــــــــَـــــه!!!!!!!!!!؟
امروز تورفتی
آرام و کلبه ی آرامشت را جاگذاشتی !
گفتی دلتنگت میشم!
حتما چون دلتنگ هستی می روی !
می دانم ..
برای نبودنت چیزی نمی ماند جز جای خالیت !
الهی بمیرم.اینجوری نگو دیگه.
یار زیبای من
من تو را دارم در لحظه ی افول باورها و آرزوهایم،پس با من همیشه بمان .
می هراسد دیروز،
از قرار ِ فردا!
که سپارد تو و من را به دل ِ فاصله ها،
من و تو اما ،
می سپاریم فردا،
به دل ِ پاک ِخدا.........
زیر ِ شب،
زیر ِ مهتاب که نه !
زیر ِتاریکی ِ بی تو !
می شوم تار!
می شوم ،تیره ی تکرار!
باش بامن ،
زیر ِ این چتر سیاه!
برسانم به دل نقره ی ماه!
سکوت.........!
لبهایم حیرانند....!
به خاطر جمله ی قبلیت باید بگم:من بیشتر.