عشق آن باشد که می میراندت ** در همه حال و همه احوال تو
درباره من
منو درگیر خودت کن تا جهانم زیر و رو شه
تاسکوت هر شب من با هجومت روبرو شه
بی هوا بدون مقصد سوی طوفان تو میرم
منو درگیر خودت کن تا که آرامش بگیرم
ادامه...
[ بدون نام ]
سهشنبه 9 شهریورماه سال 1389 ساعت 06:56 ب.ظ
هر کسی هم نفس شد دست آخر قفسم شد . من ساده به خیالم که همه کاروکسم شد. اون که عاشقانه خندید خندهای من دزدید زیر چشمه مهربونی خواب یک توطئه میدید.
یادت در ذهنم و عشقت در قلبم و عطر مهربانیت در تمام وجودت است عزیزم محبت را در پاکی نگاهت و صداقت را در وجود مهربانت معنی کردم و بدان که زیباترین لحظه هایم در کنار تو بودن است.
هر کسی هم نفس شد دست آخر قفسم شد . من ساده به خیالم که همه کاروکسم شد. اون که عاشقانه خندید خندهای من دزدید زیر چشمه مهربونی خواب یک توطئه میدید.
یادت در ذهنم و عشقت در قلبم و عطر مهربانیت در تمام وجودت است عزیزم محبت را در پاکی نگاهت و صداقت را در وجود مهربانت معنی کردم و بدان که زیباترین لحظه هایم در کنار تو بودن است.
باید بروم در خلوت سرخ
تا بتوانم ترانه ی آگاهی بخوانم
و خدا است تنها پناهم
خلوت، تولد حقیقتم خواهد شد
سلام.
آی ناخدا آفتاب آرام برای خودت
طوفان کجاست.
مرسی که به من سر میزنی.
یادش بخیر این آهنگـــــه.پر از احساسه.معلومه ادمـــ احساسی هستی
مرسی که اومدی
خوشگل بود فیض بردیم عزیزم
ممنون