عشق آن باشد که می میراندت ** در همه حال و همه احوال تو
درباره من
منو درگیر خودت کن تا جهانم زیر و رو شه
تاسکوت هر شب من با هجومت روبرو شه
بی هوا بدون مقصد سوی طوفان تو میرم
منو درگیر خودت کن تا که آرامش بگیرم
ادامه...
تنها
دوشنبه 29 فروردینماه سال 1390 ساعت 12:05 ق.ظ
وقتی که عاشق چشمات شدم تازه فهمیدم که زیبایی چیست. وقتی که دست در دستان تو نهادم تازه معنای گرمی را درک کردم . لحظه ها و ثانیه هایی را که با تو سپری میکنم بیشتر پی به معنای زندگی می برم . هنگامیکه به یاد تو هستم می فهمم که آرامش چیست ... در کنار تو عزیزم ...
تنها
دوشنبه 29 فروردینماه سال 1390 ساعت 12:11 ق.ظ
میان تمام تردیدها و شایدهایم ... تنها تویی که بایدی...تنها تو!..
[ بدون نام ]
دوشنبه 29 فروردینماه سال 1390 ساعت 12:20 ق.ظ
من بفدای چشمانی که منتظر دیدن یار باوفایش هستند . الهی آمین
[ بدون نام ]
دوشنبه 29 فروردینماه سال 1390 ساعت 12:23 ق.ظ
کاش در کنارم بودی ، کاش میتوانستم تو را در آغوشم بگیرم و نوازش کنم....
کاش می توانستم دستانت را بگیرم و با تو به اوج خوشبختی بروم....
کاش میتوانستم امشب بوسه ای بر گونه مهربانت بزنم.... ای کاش ، کاش ، کاش...
دلم بدجور هوای تو را کرده عزیزم... دلم بدجور در حسرت دیدار تو هست
ای بهترینم....
تنها
دوشنبه 29 فروردینماه سال 1390 ساعت 10:30 ق.ظ
من از طرح نگاهت امید مبهمی دارم نگاهت را نگیر از من که با آن عالمی دارم
قشنگ ترین غزلم را برای شب شعر چشمت نگه داشته ام... پس تو هم زیباترین لبخندت را برای لحظه دیدار نگه دار. دوست دارم...
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
قصه ی زندگی من قصه ایست که متن آن وجود توست و اتمامش نبود تو
تقدیم به کسی که لحظه ای با او بودن مانند نسیم سحر گاهی زود گذر است...
گویم دوستت دارم
شاید تصور کنی تنها چند واژه ی ساده را در کنار هم گذاشته ام
و جمله ای را بیان کرده ام .اما....
این تنها یک جمله نیست !
دنیای لبریز از رویا های سبز و سرخ !
همین جمله ی کوتاه !
آری همین چند واژه خود کتابیست سرشار از معنا !
دوستت دارم یعنی بی حضور تو زندگی برایم بی معناست...
همچو رویای وصل و نقش امید
د رکنارم نشست و بنشستم
دل او می تپید و می لغزید
روی گلهای سینه اش دستم
گفت : من دوست دارمت ، گفتم :
تا کی ؟ آهسته گفت : تا هستم...
وقتی که عاشق چشمات شدم تازه فهمیدم که زیبایی چیست.
وقتی که دست در دستان تو نهادم تازه معنای گرمی را درک کردم .
لحظه ها و ثانیه هایی را که با تو سپری میکنم بیشتر پی به معنای زندگی می برم .
هنگامیکه به یاد تو هستم می فهمم که آرامش چیست ... در کنار تو عزیزم ...
میان تمام تردیدها و شایدهایم ... تنها تویی که بایدی...تنها تو!..
من بفدای چشمانی که منتظر دیدن یار باوفایش هستند . الهی آمین
کاش در کنارم بودی ، کاش میتوانستم تو را در آغوشم بگیرم و نوازش کنم....
کاش می توانستم دستانت را بگیرم و با تو به اوج خوشبختی بروم....
کاش میتوانستم امشب بوسه ای بر گونه مهربانت بزنم.... ای کاش ، کاش ، کاش...
دلم بدجور هوای تو را کرده عزیزم... دلم بدجور در حسرت دیدار تو هست
ای بهترینم....
من از طرح نگاهت امید مبهمی دارم
نگاهت را نگیر از من که با آن عالمی دارم
قشنگ ترین غزلم را برای شب شعر چشمت نگه داشته ام...
پس تو هم زیباترین لبخندت را برای لحظه دیدار نگه دار.
دوست دارم...