این شعر رو دوستم تو قسمت نظرات نوشته بود. دوست داشتم بزنم صفحه ی اصلی وبلاگم:
((تقدیم به روح عزیز از دست رفته ام))
کرشمهی ابر سفید در تشنگی خاک، مرا به تاراج برد، راهی شو...
این بهار بیبهار
طولانیترین بهار است
شکوفههایش نشکفته
در یگانهترین مرگ
پژمرده میشوند
شببوهایش در نجوای با اندوه
بیبو میشوند
و شقایقهایش
عهد خود را با دشت میشکنند
این بهار بیبهار
بیرحمترین بهارست
میخواهد تا مرز آشفتگی سکوت کند
آشفتگیم با دیدنه رهایت به اوج می رسد .
سلام صدف جان از صمیم قلب ازت متشکر و سپاسگزارم که به نظرات دوستانت در وبلاگت ارزش و احترام می گذاری .
ایشاالله همیشه تبریک و خوش ترین مطالب رو روی صفحه وبلاگت ببینم و بخوانم.
سلام.ممنون من خوبم.
آها از اون نظر.
سلام.خوبی؟