عشق آن باشد که می میراندت ** در همه حال و همه احوال تو
درباره من
منو درگیر خودت کن تا جهانم زیر و رو شه
تاسکوت هر شب من با هجومت روبرو شه
بی هوا بدون مقصد سوی طوفان تو میرم
منو درگیر خودت کن تا که آرامش بگیرم
ادامه...
سلام وبلاگت فوق العاده زیباست؛ نوشته هات هم همینطور هستند که زیبایی وبلاگت رو بیشتر کرده!! خیلی از این شعرت خوشم اومده بهت تبریک میگم امیدوارم زندگیت هم همچنین زیبا وپر از شادی وسرزندگی باشه!! موفق باشی.
پای اگر فرسودم و جان کاستم آنچنان رفتم که خود میخواستم هرچه گفتم جملگی از عشق خاست جز حدیث عشق گفتن دل نخواست حکمت این عشق از دلدادگیست عشق بی دلدادگی دیوانگیست گر در این راه طلب دستم تهیست عشق من پیش دلم شرمنده نیست
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام
وبلاگت فوق العاده زیباست؛ نوشته هات هم همینطور هستند که زیبایی وبلاگت رو بیشتر کرده!!
خیلی از این شعرت خوشم اومده بهت تبریک میگم
امیدوارم زندگیت هم همچنین زیبا وپر از شادی وسرزندگی باشه!!
موفق باشی.
یارم چو گریست اشک او گوهر شد
چون دست به پیکرش زدم مرمر شد
آشفته شدم کشیدمش در آغوش
افتاد به پیچ و تاب و نیلوفر شد
فدای یارم بشم
خیال نمیکردم که تو ،یه روز همه کـَسـَم بشی
با من بی کـَسو غریب ،یه روزی هم قـَسَم بشی
اصلا نمی اُومد بـِهـِت که عشقو حتی بشناسی
اما دیدم که مثل تو ،عاشق نمیشه هیچ کـَسی
پای اگر فرسودم و جان کاستم
آنچنان رفتم که خود میخواستم
هرچه گفتم جملگی از عشق خاست
جز حدیث عشق گفتن دل نخواست
حکمت این عشق از دلدادگیست
عشق بی دلدادگی دیوانگیست
گر در این راه طلب دستم تهیست
عشق من پیش دلم شرمنده نیست