عشق آن باشد که می میراندت ** در همه حال و همه احوال تو
درباره من
منو درگیر خودت کن تا جهانم زیر و رو شه
تاسکوت هر شب من با هجومت روبرو شه
بی هوا بدون مقصد سوی طوفان تو میرم
منو درگیر خودت کن تا که آرامش بگیرم
ادامه...
تورا گم کرده ام امروز..... و حالا لحظه های من ..... گرفتار سکوتی سرد و سنگینند ... و چشمانم که تادیروز به عشقت می درخشیدند نمی دانی چه غمگینند !!! چراغ روشن شب بود ... برایم چشم هایت ونمی دانم چه خواهد شد پر از دلشوره ام ..... بی تاب و دلگیرم ...
سلام صدف جان رسیدنت بخیر
وجودت در دریا اجباری است این و میدونستی و غیبت داشتی ؟
دریاست که باید به دنبال صدف گم شده اش باشد نه صدف به دنبال نور ...
همیشه موفق باشی