عشق و مستی

عشق و مستی

عشق آن باشد که می میراندت ** در همه حال و همه احوال تو
عشق و مستی

عشق و مستی

عشق آن باشد که می میراندت ** در همه حال و همه احوال تو

عشق...

عشق گذشتن از مرز وجوده ...

نظرات 1 + ارسال نظر
* پنج‌شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 03:03 ب.ظ

چنگی است به دل،

که خدا می داند!

لحظه هاخاموشند،

و دما پایین است .

و چراغی است که در باطن ِ یک سقف ِگِلی می سوزد!

نیمرخ ِ خسته ی من نورانی است،

روی پیشانی ِچین داده ی من ،طوفانی است،

که همان را هم ،

باز خدا می داند!

و خدا می داند که چه ها می داند!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد