عشق و مستی

عشق و مستی

عشق آن باشد که می میراندت ** در همه حال و همه احوال تو
عشق و مستی

عشق و مستی

عشق آن باشد که می میراندت ** در همه حال و همه احوال تو

بی قراری...

هر چــی آرزوی خوب مـال تـــو 

هرچی که خاطره داری مال من 

اون روزای عاشـقونه مـال تـــو 

این روزای بی قراری مال مـــن

نظرات 3 + ارسال نظر
تنها جمعه 19 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:01 ق.ظ

سایه ی او گشتم و او برد به خورشید مرا!

* شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 12:37 ق.ظ

همنفس لحظه های من
زیر لب کودک احساس دلم گفت به ناز * * * بجز اغوش تو من هیچ نخواهم هرگز

تنها شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 03:09 ب.ظ

حدس می زدم شبی مرا جواب می کنی
و قصر کوچک دل مرا خراب می کنی

اگر باشی با من ...

کلبه ای می سازم

پشت تنهایی شب، زیراین سقف کبود

که به زیبایی پروازکبوترباشد

چهارچوبش ازعشق، سقفش ازعطربهار

رنگ دیوار اتاقش ازآب

پنجره ای ازنور، پرده اش ازگل یاس

عکس لبخند تورا می کوبم

روی ایوان حیاط

تا که هرصبح اقاقی ها را با توسرشارکنم

همه دلخوشیم بودن توست

وچراغ شب تنهای من، نورچشمان تواست

کاشکی درسبد احساسم، شاخه ای مریم بود

عطر آن را با عشق

توشه راه گل قاصدکی می کردم

که به تنهایی تو سربزند

توبه من نزدیکی وخودت می دانی

شبنم یخ زده چشمانم در زمستان سکوت

گرمی دست تو را می طلبد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد