عشق و مستی

عشق و مستی

عشق آن باشد که می میراندت ** در همه حال و همه احوال تو
عشق و مستی

عشق و مستی

عشق آن باشد که می میراندت ** در همه حال و همه احوال تو

انتظار...

امشب دوباره غرق در تمنای دیدنت  

سرمه ی انتظار به چشمانم میکشم...  

امشب دوباره تو را گم کرده ام  

میان آشفته بازار افکار مبهمم 

توی کوچه های بی عبور پاییزی  

دستان گرمت را

... 

نگاه مهربانت را

...

شانه های بی انتهایت را 

منتظر نشسته ام...

نظرات 1 + ارسال نظر
* سه‌شنبه 16 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 07:57 ق.ظ

گذشت . . .

به انتظار فصل تو .... تمام فصلها گذشت

ساله های که چشمانم به راهت ماند . . .

ولی با گذشت اون سالها به آرزوی خود رسیدم و مسرور از رسیدنم....

من بودنت را

نفس کشیدنت را

و صدای گامهایت را خواسته ام


برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد