عشق و مستی

عشق و مستی

عشق آن باشد که می میراندت ** در همه حال و همه احوال تو
عشق و مستی

عشق و مستی

عشق آن باشد که می میراندت ** در همه حال و همه احوال تو

سجده...

رو به تو سجده می کنم دری به کعبه باز نیست

بس که طواف کردمت مرا به حج نیاز نیست

به هر طرف نظر کنم نماز من نماز نیست

مرا به بند می کشی از این رهاترم کنی

زخم نمی زنی به من که مبتلاترم کنی

از همه توبه می کنم بلکه تو باورم کنی

قلب من از صدای تو چه عاشقانه کوک شد

تمام پرسه های من کنار تو سلوک شد

عذاب می کشم ولی عذاب من گناه نیست

وقتی شکنجه گر تویی شکنجه اشتباه نیست

نظرات 4 + ارسال نظر
تنها جمعه 12 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:48 ق.ظ


کسی را که دوست داری آزادش بگذار ،اگر قسمت تو باشد برمی گردد وگرنه بدان که از اول مال تو نبوده است. شکسپیر


در ذهن آشفته ام مست٬

به دنبال خاطرات تو می گردم تا با آنها کمی آرام بگیرم

محسن مجیدی جمعه 12 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 04:01 ب.ظ http://www.nkl-344.mihanblog.com/

با عرض سلام و تبریک نوروز به شما دوست عزیز خیلی وب قشنگی داری مطالبت مفیدن من وبلاگتو لینک کردم تو هم منو اگر لایق دوستی دونستی با اسم نخل های استوار لینکم کن خوشحال میشم که به وبم سر بزنی و نظرتو بگی موفق باشی دوست دارم.

* شنبه 13 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 12:53 ق.ظ

اصلا فکرشو نمیکردم که چه زود ، دیر میشه .

چرا قشنگ؟؟؟

* شنبه 13 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:36 ق.ظ

اوایل

گفتم ای ساده دل ساده فراموشش کن

تا کجا چشم برین جاده فراموشش کن

دست بردارازاو خاطره بازی کافی است

فرض کن دل هدیه نفرستاده فراموشش کن

مردمان نگهش قله نشینند هنوز

دل که در دره نیفتاده فراموشش کن

گفتم این تکه غزل را بفرستم نزدش

دل ولی گفت نشو ساده فراموشش کن

به شما بر نخوردپای غزل بودوشکست

اتفاقی است که افتاده فراموشش کن


اما نشد که نشد و شد ماندگار دل و قلب و وجودم با افتخار در گیتی زیبای من .

و حالا چه زود دیر میشود زمانیکه به وصالش میرسم....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد