عشق و مستی

عشق و مستی

عشق آن باشد که می میراندت ** در همه حال و همه احوال تو
عشق و مستی

عشق و مستی

عشق آن باشد که می میراندت ** در همه حال و همه احوال تو

مثل یک....

دیر گاهیست که من آمدنت منتظرم
مثل  یک شاخه ی بید
در خزانی که تو اش ساخته ای
همه خشکید تنم
و سپس
ریخته شد برگ و برم
با تو گفتم که چرا؟ با که؟ کجا؟
چیست در من که چنین میدهد آزار تو را؟
ای سرا پا همه خوبی
گوش کن
عشق چیزیست که من بی تو نیاموخته ام
گر چه در شهر شما
خنده  دار است کسی
همچنان عاشق چشمی شود اما به خدا
من سرا پا همه ذرات تنم
لحظه ای نیست که یادت نکند
...لحظه هایم همه ارزانی تو 

 یسنا فاضلی

نظرات 3 + ارسال نظر
تنها شنبه 13 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 02:42 ب.ظ

ارادتمند خوبیهای خوبان

تنها شنبه 13 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 05:46 ب.ظ

از تبار بارانم. از اهالی احساس. دلی دارم به زلالی نگاهش .به نجابت لبخندش و به صداقت جاری کلامش . شعری دارم که برای او و به پاس این همه مهربانیش کمترین است و روحی دارم ارزانی ناز نگاهی که به این کمترین خویش می افکند . اینکه از کجا هستم و به چه کار مشغول بماندبرای فرصتی دیگر با این همه بارانی ترین شاعر کوچه باغ نگاه آن همیشه آسما نی ترین واژه ی دفترم می باشم . تمام سرایشهای من برای او و بخاطر اوست و این مجموعه شعر بی بها ناچیز را به مهربانترین مهربانم تقدیم می نمایم.
از تو سبزم از تو خوبم از تو ناب
از تو گرمم ای سوال بی جواب
از تو زیبا مثل احساس غزل
از تو زنده مثل رودی پر شتاب
--------------------------------------------------------------------------------

جواد شنبه 27 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:19 ب.ظ

سلام اجی جون
چه خبر
یادی از فقیر فقرا کردی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد