عشق و مستی

عشق و مستی

عشق آن باشد که می میراندت ** در همه حال و همه احوال تو
عشق و مستی

عشق و مستی

عشق آن باشد که می میراندت ** در همه حال و همه احوال تو

مثل...

مثل دلهره ی شیرین ِ لحظه ی آخر ِ یک رود 

 که خودش را ول می کند تُوی آغوش شور دریا...

مثل لحظه ی آخر خودم ...

به مهربانی ات موجم نمی دهی...نازنین؟!  

نظرات 1 + ارسال نظر
تنها پنج‌شنبه 8 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:46 ب.ظ

در راه وصل تو جانم به لب رسید
وصل تو اتش هجران به جان کشید
وصلت بخواهم و هجران تو می کنی
هجران برای تو وصل است چنین کنی
هر لحظه با غم عشقت کشانیم
من وصل تو خواهم تو هجران کشانیم
ماهم ببین وصل تو با من چه می کند
نازت به خواهش وصلم تا کی این کند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد